زندگينامه و سخنان جرج سانتايانا
زندگينامه و سخنان جرج سانتايانا
فيلسوف و شاعر اسپانيايي- امريكايي ( 1863- 1952 )
«جرج سانتایانا» در سال ۱۸۶۳ در «مادرید» اسپانيا متولد شد. مادرش اسكاتلندی و پدرش اسپانیایی بود. وي در
سن ۹ سالگی به همراه خانواده به آمریكا مهاجرت كرد و در «بوستون» ساكن شد. سانتايانا در مدرسه لاتین
«بوستون» و دانشگاه «هاروارد» كمبریج به تحصیل پرداخت و تا ۵۰ سالگی در آمریكا ماند. سپس زندگی اش را به
عنوان یك محقق سرگردان آغاز كرد. او در سال ۱۹۱۲ به اروپا سفر كرد و پس از سه سال زندگي در انگلیس و
فرانسه، به رم رفت. سخنرانیهای «سانتایانا» پیرامون فلسفه تاریخ، بنیان كتاب «زندگی خرد» او را بنا نهاد؛ وي در
این كتاب به تفسیر نقش خرد در فعالیتهای روح انسان میپردازد.
«سانتايانا» يك ماترياليست [ =ماده گرا ] به تمام معناست و از لحاظ اعتقادي گرايش به افلاطون دارد، ولي او را از
شكاكان قرن بيستم ميدانند. او به جاودانگي عقل ايمان دارد و اگرچه فيلسوفي مادي است، تعريف كاملي از ماده -
كه مبناي عقيدهاش باشد- ندارد.
كتابهاي معروف «سانتايانا» عبارتند از : «حيات عقل» و «احساس زيبايي».
سانتایانا بر ابن باور بود كه شادی، بهترین خیر برای روح انسان به شمار مي رود و هماهنگسازی علايق مختلف به
وسیله خرد، بهترین راه حفظ شادی است. تنها رمان او با نام «آخرین پیورتین» كه در سال ۱۹۳۶ منتشر شد، جزء
پرفروش ترین كتابهاي آمریكا بود و نامزد «جایزه پولتیزر» شد. كتاب «اشخاص و مكانها» نیز زندگینامه خود اوست كه
در شمار یكی از بهترین زندگینامههای موجود و هم ردیف «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر «پروست» و «تعلیم
هنری» «آدامز» قرار مي گيرد. برخی دیگر از آثار وی شامل : « خرد در هنر» ،«سه شاعر فیلسوف»، «لوكوتیوس»،
«دانته و گوته»، «شخصیت و تفكر در ایالات متحده»، «قلمروهای وجود» و مقالاتی در باب نقد ادبی است. سانتايانا
در سال ۱۹۵۲ در رم درگذشت.
سخنان جرج سانتايانا
تولد و مرگ را درماني نيست. مهم اين است كه فاصله ميان اين دو را، شاد زندگي كنيم.
((جرج سانتايانا))
=============
به نظر من، داشتن روحي كه دربند جغرافيا باشد، چيز وحشتناكي است.
((جرج سانتايانا))
=============
بيشتر انسانها جزء يكي از اين دو دسته هستند: سانچو پانزاها كه به حقيقت مي انديشند، اما آرماني ندارند و دون كيشوتها كه به آرمانها مي انديشند، اما ديوانه اند.
((جرج سانتايانا))
==============
آنان كه گذشته را بخاطر نمي آورند، محكوم به تكرار آنند.
((جرج سانتايانا))
==============
اينكه تنها خردمند باشي و بينش باطني داشته باشي، خردمندي نيست؛ خردمندي آن است كه دل را باور كني.
((جرج سانتايانا))
=============
زيبايي را آنگونه كه احساس ميكنيم، امري ستايش ناپذير است؛ آنچه هست يا آنچه معني [ =چَم ] ميدهد، هيچگاه بيان شدني نيست.
((جرج سانتايانا))
=============
براي زاييده شدن و مرگ، درمان و چارهاي وجود ندارد، بايد فاصلهي بين اين دو را شاد بود.
((جرج سانتايانا))




